تاریخ انتشار : یکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸ - ۲:۰۹
کد خبر : 6886

شوق به شهادت شهید حسین همدانی از زبان حاج قاسم سلیمانی

شوق به شهادت شهید حسین همدانی از زبان حاج قاسم سلیمانی

شوق به شهادت شهید حسین همدانی از زبان حاج قاسم سلیمانی سرادر شهید سلیمانی در بخشی از خاطراتش شوق به شهادت شهید حسین همدانی را بیان می‌کند. – اخبار فرهنگی – به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بعد از شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی برش‌هایی از بیانات و خاطرات شفاهی ایشان و همرزمان این شهید را برای شناخت مجاهدت‌های این سردار آسمانی در دوران انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و همچنین جبهه‌های مقاومت منتشر می‌کنیم.
اولین فردی که لفظ “مدافعان حرم” را برای رزمندگان جبهه‌ی مقاومت به‌کار بردخاطره حاج قاسم از شناسایی در عملیات بیت‌المقدسسرادر شهید سلیمانی در بخشی از خاطراتش شوق به شهادت شهید حسین همدانی را اینگونه بیان می‌کند:من رفتم خدمت آقا (رهبر معظم انقلاب) برای مجوز کاری که ایشان (شهید حسین همدانی) می‌خواست انجام بدهد، برای این رفته بودم مجوز بگیرم، چون آن وقت ما هنوز مجوز اینکه پاسدار داخل میدان ببریم نداشتیم. ما می‌خواستیم که پاسدار ببریم برای اینکه فوعه و کفریا را بتوانیم آزاد بکنیم؛ لذا آمدیم مجوز برای این کار را بگیریم.
شهید همدانی هم چون فرمانده‌ی قرارگاه سیدالشهدا امام حسین (صلوت الل..

شوق به شهادت شهید حسین همدانی از زبان حاج قاسم سلیمانی

سرادر شهید سلیمانی در بخشی از خاطراتش شوق به شهادت شهید حسین همدانی را بیان می‌کند.

شوق به شهادت شهید حسین همدانی از زبان حاج قاسم سلیمانی – اخبار فرهنگی –

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بعد از شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی برش‌هایی از بیانات و خاطرات شفاهی ایشان و همرزمان این شهید را برای شناخت مجاهدت‌های این سردار آسمانی در دوران انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و همچنین جبهه‌های مقاومت منتشر می‌کنیم.

اولین فردی که لفظ "مدافعان حرم" را برای رزمندگان جبهه‌ی مقاومت به‌کار بردخاطره حاج قاسم از شناسایی در عملیات بیت‌المقدسسرادر شهید سلیمانی در بخشی از خاطراتش شوق به شهادت شهید حسین همدانی را اینگونه بیان می‌کند:

من رفتم خدمت آقا (رهبر معظم انقلاب) برای مجوز کاری که ایشان (شهید حسین همدانی) می‌خواست انجام بدهد، برای این رفته بودم مجوز بگیرم، چون آن وقت ما هنوز مجوز اینکه پاسدار داخل میدان ببریم نداشتیم. ما می‌خواستیم که پاسدار ببریم برای اینکه فوعه و کفریا را بتوانیم آزاد بکنیم؛ لذا آمدیم مجوز برای این کار را بگیریم.

شهید همدانی هم چون فرمانده‌ی قرارگاه سیدالشهدا امام حسین (صلوت الله علیه) بود او هم در این کار متولی شد. او وقتی شنید که پاسدارها می‌آیند و پاسدارها باید بیایند و همه‌ی این حرف‌ها، اصلاً _چون خودش سال‌ها اینجا بود_ یک شوقی پیدا کرد. یعنی کلاً هوایی شد و گفت من اصلاً نمی‌مانم و به سمت آنجا آمد.

آخرین لحظه‌ای که من شهید همدانی را دیدم، تقریباً چند ساعت قبل از شهادتش بود. یک حالت جوانی‌ای در او دیدم. من در آن لحظه‌ی آخر که شهید همدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم. بعداً فهمیدم که او از شهادتش مطلع بوده است.

اینکه می‌گویم در یک شکل جوانی او را دیدم، چون آن حالت خاص را در او ندیده بودم، آن سکوت خاص را، خیلی بشاش و خندان بود؛ خیلی.

آنجا با خنده به من گفت «بیا باهم یک عکسی بگیریم، شاید این آخرین عکس من و تو باشد.» او خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند و بخواهد مثلاً عکسی بگیرد؛ چه خودش، چه با کسی. وقتی این حرف را زد من تکان خوردم. خواستم بگویم شما نروید، چون از همان جایی که او می‌خواست برود، من داشتم برمی‌گشتم؛ ولی یک حسی به من گفت، چیزی نیست خبری نیست، لذا چیزی به او نگفتم.

وقتی که این حالت را در شهید همدانی دیدم، این شعر در ذهنم آمد:

چون رهد از دست خود دستی زند/ چون جهد از نفس خود رقصی کند

من این دست رقص را، این حالت پرواز را، این حالت اشتیاق را، این حالت عروج را در او دیدم.

شغل "حاج‌قاسم" قبل از انقلاب/ اولین حضور در جبهه‌

منبع: کتاب ذوالفقار/ برش‌هایی از خاطرات شفاهی حاج قاسم سلیمانی.

انتهای پیام/

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.