تاریخ در چنبرۀ لودگی/ «قبله عالم» و سوءتفاهمات تاریخی درباره عصر قاجار – اخبار فرهنگی – خبرگزاری تسنیم ـ سهیل صفاری
مجموعه نمایش خانگی «قبله عالم» از آن دست آثاری است که نقد سینمایی درباره آن فی‌نفسه ..

تاریخ در چنبرۀ لودگی/ «قبله عالم» و سوءتفاهمات تاریخی درباره عصر قاجار – اخبار فرهنگی –

خبرگزاری تسنیم ـ سهیل صفاری

مجموعه نمایش خانگی «قبله عالم» از آن دست آثاری است که نقد سینمایی درباره آن فی‌نفسه آب در هاون کوبیدن است، چرا که یک اثر باید حدی از استانداردهای محتوایی و فنی را برخوردار باشد تا مشمول عمل کاملاً جدی «نقد» قرار گیرد، از این منظر، «قبله عالم» را می‌توان با وام‌گیری از اصطلاحات آن منتقد قدیمی، به‌راحتی در ردۀ آثار «ماقبل نقد» قرار داد. «قبله عالم» به‌خوبی نشانگر این حقیقت است که چه درّۀ عظیمی میان مفهوم «طنز» و «لودگی» وجود دارد و کثرت استفاده از کنایه‌ها و تعریضات اروتیک به‌قصد جلب مخاطب، حتی موجب پس زدن و اشمئزاز همان مخاطب می‌شود.

اما «قبله عالم» به‌عنوان نشانگان یک آفت بزرگ، یا بهتر بگوییم، یک «بیماری» در فهم تاریخ دو سدۀ اخیر ایران، مهم است و جای بررسی دارد. حقیقت آن است که فهم تاریخی ما از عصر قاجار و دوران حکومت ناصرالدین‌شاه و رویدادهایی چون جنبش مشروطه و «استبداد صغیر» و… به‌دلایل مختلف از کژتابی‌ها، تحریفات، سوءتعبیرها و بازنمایی‌های یک‌سویه و جانبدارانه رنج می‌برد. آنچه صاحب این قلم را به نوشتن به‌بهانۀ «قبله عالم» واداشت، بازنمایی مثلاً «طنز» ماجرای ترور و مرگ ناصرالدین‌شاه توسط میرزا رضای کرمانی است، رویدادی که از قضا بسیار مهم و تاریخ‌ساز بود و نمودار نقش‌آفرینی جریان‌هایی پنهان‌کار اما به‌شدت ذی‌نفوذ در تاریخ معاصر ایران است که تا همین امروز کمتر به آن پرداخته شده است.

سلسله قاجار، به‌ویژه عصر ناصری، از دوران پیش از انقلاب دستمایه خلق آثار تلویزیونی و سینمایی قرار گرفت که معروف‌ترین اثر در این زمینه، مجموعه تلویزیونی «سلطان صاحب‌قران» است.

حکومت پهلوی، که سلطۀ آن بر قدرت در جریان کودتای اسفند ۱۳۹۹ تسهیل شد، به‌واسطۀ این‌که به‌خلاف سنت حکمرانی هزاران‌ساله خاندان‌های حکومت‌گر، متکی به حمایت یکی از ایل‌ها یا اقوام بزرگ ساکن ایران نبود، به‌لحاظ پایگاه اجتماعی چندان ریشه نداشت. رضاخان زمانی که به قدرت رسید، سه ضلع روحانیت، بازار و عشایر را با روش‌های مختلف، از داغ و درفش تا ایجاد انحصار تجارت خارجی در دست دولت، از دور خارج کرد و دچار خلأ پایگاه اجتماعی بود.

هم زمینۀ کودتایی تأسیس پهلوی، هم اتکای شکل‌گیری آن به یک کشور بیگانه (دولت‌ انگلستان) و هم قلع‌وقمع ستون‌‌های قوام اجتماعی در دوره قاجار، موجب شد که حکومت پهلوی اول به‌شدت به‌دنبال مشروعیت‌زدایی همه‌جانبه از سلسله قاجار باشد تا وجه «کودتایی» خود را گم کند، ازاین‌رو، در تلاشی سازمان‌یافته، بخشی از پژوهشگران و نویسندگان مورد حمایت دربار، شروع به تصویرسازی سراسر تباهی و سیاهی از دوران قاجار کردند، مضافاً اینکه شماری از فعالان و چهره‌های مهم جنبش مشروطه چون حسن تقی‌زاده که خود را زخم‌خوردۀ قاجار می‌دانستند، به دستگاه ایدئولوژیک دربار پهلوی بسیار نزدیک بودند و خود نقشی مهم در این تاریخ‌نگاری یک‌سویه و سراسر منفی از قاجار ایفا کردند.

در این میان، نباید از نقش وابستگان دو جنبش فرقه‌ای بابیت و بهائیت در این تاریخ‌نگاری کین‌ورزانه نسبت به قاجار و به‌ویژه عصر ناصری غافل شد، چرا که جنبش بابیه (که بهائیت مولود آن بود)، در مقطعی از حکومت ناصرالدین‌شاه زیر ضرب قرار گرفتند و برخوردی محکم و آهنین با آن شد. در دهه ۸۰، عباس امانت، استاد تاریخ دانشگاه و وابسته به یکی از خانواده‌های مهم بهائی، کتابی با نام «قبله عالم» منتشر کرد که در آن تصویرسازی مظلومانه‌ای از سردمداران و عوامل جنبش بابی صورت گرفته و سرکوب فتنه علی‌محمد باب به‌دست صدراعظم وقت قاجار، میرزاتقی خان امیرکبیر همچون یک تراژدی ترسیم شده است.

زیر سایه غلیظ تاریخ‌نگاری عصر پهلوی از سلسله قاجار، که متأسفانه به همان ترتیب به دوران پس از انقلاب هم انتقال یافته است، کم‌کم واقعیت و ماهیت حقیقی جنبش بابی و خطر عظیمی که متوجه حکومت ایران (قطب مذهب شیعه) کردند، کمرنگ شد و حتی برخی نویسندگان، سرکوب بابی‌ها را به اتهامی مهم در کیفرخواست امیرکبیر تبدیل کردند،
این در حالی است که در سایه بازنگری تاریخی و کاوش‌های پژوهشی دقیقی که در سال‌های اخیر روی جنبش‌های سیاسی ـ اجتماعی عصر قاجار (به‌ویژه جنبش بابیه و نقش آن در ماجرای مشروطیت) صورت گرفته است، پرده از نقشه‌های خطرناک این فرقه تا حدی کنار رفته است، در این میان، پژوهش عمیق و دقیق سیدمقداد رضوی در کتاب «تاریخ مکتوم» (نشر شیرازه)، پرتوهایی بصیرت‌بخش بر آن مقطع تاریخی انداخته و زوایای جدیدی را برای بررسی تاریخی آن عصر در اختیار ما قرار داده است.

ماجرای اتهام‌زنی‌های ناموسی به شاهان قاجار و حتی تشکیک در حلال‌زادگی ایشان، قطعاً بی‌تأثیر از اثرگذاری بابی‌های ازلی مخفی و بهائیان در تاریخ‌نگاری عصر پهلوی از قاجار نیست، اما ماجرایش از همان زمان مشروطه آغاز شد. محمدعلی شاه ـ که در تاریخ‌نگاری یک‌سویه‌ای که به ما به ارث رسیده است ـ شخصیتی کاملاً سیاه، مستبد و ضدآزادی تصویر می‌شود که مجلس را به توپ بست، اولین بار سوژه ترور شخصیت سازمان‌یافته جریان افراطی مشروطه‌خواه (سوسیال دموکرات) قرار گرفت. سیدمحمدرضا شیرازی مساوات، عضو محفل بابیان ازلی مخفی و جناح افراطی مشروطه و صاحب روزنامه مساوات، زمانی که محمدعلی میرزا، شاه قانونی کشور بود، در جریده خود شاه را به حرامزادگی متهم کرد و به مادر شاه اتهامات بسیار زشتی نسبت داد اما همان محمدعلی میرزا، که عامل «استبداد صغیر»ش می‌خوانند، چگونه برخورد کرد؟ شاه قاجار وکیل گرفت و به «عدلیه» شکایت برد! اما جالب‌تر اینکه، دار و دسته‌‌های مسلح مشروطه‌خواه (که چهره‌های بابی ازلی چون جمال‌الدین واعظ و ملک‌المتکلمین آن‌ها را تحریک می‌کردند) شروع به قدرت‌نمایی در پایتخت کرده عدلیه را تحت فشار گذاشتند که به شکواییه شاه قانونی مملکت در دفاع از شرافت خود، رسیدگی نکند و عاقبت تحت فشار آن‌ها، محمدعلی میرزا مجبور شد شکایت خود را پس بگیرد! و البته مطالعات تاریخی نشان می‌دهد که دست‌کم در این مورد خاص چه‌میزان ظلم و اجحاف علیه محمدعلی میرزای قاجار صورت گرفت و همه آن دعاوی مساوات، مشتی توهین زشت و موهن بیش نبود. ذکر این نمونه از‌آن‌روست که متذکر شویم که ورود به عرصه بازنمایی تاریخ، چه‌اندازه سهل و ممتنع است و چه‌اندازه تسلط و دانش نیاز است که دچار جعل و تحریف‌های فاحش تاریخی نشویم.

سیدمحمدرضا مساوات شیرازی

اما نقش محفل مخفی جنبش بابیه در رویدادهای عصر ناصری بسیار عمیق و البته کمتر پرداخته شده است. سرکوب جدی جنبش بابی (که مؤسس آن ادعای مهدویت و نبوت کرد و آیین خود را ناسخ اسلام دانست)، تنها زمانی صورت گرفت که در سال ۱۲۶۸، ناصرالدین شاه هدف ترور یک گروه بابی قرار گرفت و زخمی شد. در سپیده‌دم بامداد روز ۸ شوال ۱۲۶۸ هنگامی که ناصرالدین شاه از کاخ ییلاقی نیاوران عازم شکار بود، گروهی از بابیان که توسط ملا شیخ علی ترشیری مأمور شده بودند، در فاصله کوتاهی از کاخ به شاه حمله کردند. آنان عریضه‌به‌دست به موکب شاه که تنها به‌اتفاق چندتن ملازم رکاب پیش می‌راند، نزدیک شدند و جبران وهنی را خواستند که با کشته شدن سید علی‌محمد باب به کیش آنان وارد شده بود، به‌ترتیب سه تن از آنان سه تیر شلیک کردند که تیر دوم شاه را مجروح ساخت. در زد و خوردی که پیش آمد قراولان شاه یک تن از مهاجمان را کشتند و دو تن را دستگیر کردند که بعداً اعدام شدند.

طبق مستندات گردآمده در کتاب «تاریخ مکتوم»، این یک ترور کور و یک انتقام‌جویی صرف از خون مؤسس این فرقه نبود، بلکه مبتنی بر یک پلت‌فرم سیاسی طراحی‌شده از سوی سازمان مخفی بابی‌ها بود که قصد داشتند با براندازی حکومت قاجار، حکومت بابی را جایگزین کنند، کما اینکه ناصرالدین شاه در نهایت هم از توطئۀ عمیق سازمان مخفی بابیه جان به در نبرد و توسط یکی از اعضای این فرقه ترور شد و جان باخت.

ترور نافرجام ناصرالدین‌شاه در ۱۲۶۸، منجر به رواج «نهان‌زیستی» و «نهان‌روشی» شدیدی میان بابیان شد و بعد از مدتی آنان را به‌صورت یک سازمان زیرزمینی و منسجم ولی پنهان‌کار و توطئه‌گر درآورد. «فاضل مازندرانی» نویسنده معروف بهائی در کتاب «تاریخ ظهورالحق» درباره این نهان‌زیستی بابیه می‌نویسد:

"…پس از حوادث سال ۱۲۶۸، به‌علت شدت تعرض دولت ناصرالدین‌شاهی، شناختگان این حزب، در ستر و خفاء زیستند و غالباً، مبادرت به اجهار عقیده نکردند، به‌حدی که بی‌خبران پنداشتند که کسی از مؤمنین بر جای نیست، ولی در سترِ ستر، امر تبلیغ جریان داشت…"[1]

این شیوه زیست و سلوک، در جریان مشروطه یک «سازمان» منسجم و مخوف و کاربلد سیاسی از ازلی‌ها را شکل داد که در واقع کارگزاران پشت‌پرده آن جریانات بودند و نمود بارز آن‌ «انجمن باغ سلیمان‌خان میکده» بود که نقشی پررنگ در مشروطه ایفا کرد.

کتاب «هشت بهشت» یکی از آثار اصلی جریان بابی ازلی است که در واقع نقش مانیفست سیاسی سازمان مخفی بابی‌ها را ایفا می‌کرد. در این کتاب به پیروان علی‌محمد باب معدوم، بشارت سقوط قاجار و روی ‌کار آمدن حکومت «بیانی» (کتاب اصلی این جنبش و نام دیگر جنبش بابی) داده شده است.

ذکر این نکته اهمیت بسیار دارد که با توجه به بشاراتی که در کتاب «هشت بهشت» آمده بود، پیروان فرقه بابی، امید شگرفی به روشنی آینده برای این جنبش داشتند و روی کار آمدن پادشاهان بابی را تقریباً قطعی می‌دانستند، ازاین‌رو مبالغه نیست که بگوییم، کتاب «هشت بهشت» نقش مهمی در تحریک و تحریص بابیان به نقش‌آفرینی در صحنه سیاسی عصر قاجار، ایفا کرد.

از میان همه بشارت‌ها، تأثیر دو بشارت بسیار چشمگیر به‌نظر می‌رسد ـ گرچه تقریباً بخش عمده این بشارت‌ها عملی نشد ـ نخستین بشارت، «ذلت اعداء الله و نصرت و ظفر اهل الله» بود و دومی، «انقراض دولت قاجار».

نکته بسیار مهم و قابل‌ تأمل اینجا است که بابی‌های ازلی چنان در ظاهرسازی و پنهان‌کاری استاد بودند که حتی در حلقه برخی روحانیون و چهره‌های سیاسی اسلامی معروف هم نفوذ کردند که از آن جمله سیدجمال‌الدین اسدآبادی بود. در جریان «اتحاد اسلام» که سیدجمال در استانبول به‌راه انداخته بود، اعضای فرقه بابی ازلی، رخنه کردند تا مسیر حرکت مبارزاتی سیدجمال را منحرف کنند. در ساختار اصلی «اتحاد اسلام» بابیانی چون میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، شیخ ابوالقاسم روحی، شیخ محمود افضل‌الملک، احمد میرزا فرزند صبح ازل، میرزا حسین شریف کاشانی و میرزا رضا کرمانی نفوذ کرده بودند و حتی جزو حلقه تصمیم‌گیر قرار گرفتند.

میرزا رضا کرمانی

این‌که هدف واقعی سیدجمال‌الدین اسدآبادی از تشکیل «اتحاد اسلام» چه بود و آیا به‌واقع به‌دنبال براندازی استبداد در ایران و تشکیل حکومت جمهوری یا در مقیاس کلان، اتحاد سرزمین‌های اسلامی بود، محل مباحثات و تأملات مستقل است، لیکن شکی نیست که بابیان اطراف او بیش و پیش از هر چیز به‌دنبال حذف ناصرالدین شاه به‌طور خاص و سقوط قاجار در کلّیت آن، به‌عنوان مهم‌ترین دشمن فرقه بابیه بودند. میان این بابیان مقیم استانبول، میرزا آقاخان کرمانی و همشهری و مرید او میرزا رضای کرمانی در دشمنی با سلطنت قاجار و تلاش برای براندازی آن، بیشترین تکاپو را داشتند.

حتی نکته قابل‌تأمل تاریخی اینجاست که میرزاآقاخان نوری، مهم‌ترین رقیب و معاند امیرکبیر در دربار ناصرالدین‌شاه که نقشی کلیدی در عزل و شهادت امیر داشت و خود بعد از او به صدراعظمی رسید، روابطی عمیق و مرموز با میرزا حسینعلی نوری (معروف به بهاء‌الله) داشت. حسینعلی نوری از سران جنبش بابیه که در جریان ترور سال ۱۲۶۸ و برخورد حکومت با عوامل ترور به سفارت روسیه پناهنده شده بود، کمی بعدتر، با وام‌گیری از عقاید علی‌محمد باب، فرقه بهائیت را پایه‌گذاری کرد.

آقاخان نوری، طبق نوشته مطالع‏‌الانوار، با نظر امیرکبیر مبنی بر خشکاندن ریشه غائله بابیان با اعدام باب، مخالف بود، علاوه بر این، امیر، پیرو کشف برخی از توطئه‏‌های بابیان بر ضد او و دولت، بهاء را در ۱۲۶۷ق به عراق تبعید کرد، اما پس از برکناری وی، میرزا آقاخان رسماً از بهاء دعوت کرد به تهران برگردد و پس از بازگشت نیز او را توسط برادرش (جعفرقلی‏‌خان) یک ماه تمام در منزل برادر، مورد پذیرایی گرم قرار داد، سپس بهاء را به ده افجه انتقال داد که از مستملکات خود آقاخان بود.

به‌نوشته عباس امانت در همان کتاب «قبله عالم»، حسینعلی نوری (بهاء) که هم‌ولایتی آقاخان صدراعظم بود، از دیرباز با نوری و خانواده‏‌اش آشنایی داشت. امیرکبیر در ۱۲۶۷ه.ق. بهاء را به عتبات تبعید کرده بود. او پس از بازگشت از این سفر ماه‌ها مهمان صدراعظم بود و قبل از سوءقصد در خانه جعفرقلی ‏خان، یکی از برادران میرزا آقاخان نوری، در شمیران به‌سر می‌‏برد. ابوالقاسم افنان، مورخ معاصر بهائی، نیز می‏‌نویسد:

" آقاخان در وقت ورود بهاء از عراق به طهران، برادرش جعفرقلی‏ خان را مأمور میهمانداری و پذیرایی از حضرت بهاءالله نمود. او در افجه در باغ شخصی خودش وسائل پذیرایی فراهم ساخت و ایشان به باغ تشریف بردند» و سران بابیه به دیدار او می‏‌رفتند."[2]

به‌هرحال، سخن درباره ناگفته‌ها یا حقایق کمترشنیده عصر قاجار بسیار است و ما در این مقال کوتاه تنها با آوردن برخی فکت‌های تاریخی، تلاش کردیم اهمیت بررسی ریشه‌های واقعی ترور ناصرالدین شاه و برنامه‌ها و اهداف سازمان‌ها و فرقه‌های پنهانکار در آن عصر، به‌ویژه در جنبش مشروطه، را یادآوری کنیم. تاریخ بزرگ‌ترین کلاس درس برای حیات جمعی بشر است و کسانی که «تاریخ»، چهره‌ها و رویدادهای تاریخی را به‌هرشکل، دستمایه کار خود قرار می‌دهند، پای در وادی صعب و پرمسئولیتی می‌گذارند، حتی اگر ابتدای اثر خود متذکر شوند که «این سریال بر اساس یک داستان واقعی ساخته نشده است». در شرایطی که تیراژ کتاب در کشور به میانگین ۳۰۰ نسخه در هر نوبت رسیده است، طبعاً اثری که «تصویر»، به‌ویژه در قالب فیلم و سریال، روی ذهن مخاطبان نسل جوان می‌گذارد، بی‌بدیل است، حتی اگر ما شخصیت‌های واقعی تاریخی را دستمایه لودگی و تکه‌های مثلاً خوشمزه اینستاگرامی مد روز قرار دهیم و با یک جمله که «این داستان واقعی نیست» از خود رفع مسئولیت کنیم.

[۱] اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهور الحق، ج۶، ص۲۳

[۲] https://b2n.ir/y29361

منبع خبر

خروج از نسخه موبایل